آرامش
آرامش

آرامش

پیرمرد مهربون

ما ادارمون گاهی ارباب رجوع هایی داریم که مدت زمان زیادی از درخواستشون گذشته و میان شخصا پیگیری کنن 

چون درگیر زمان شدن بسیار شاکی هستن

امروز دوتا ارباب رجوع داشتیم که با دیدنشون دلم تنگه پدربزرگم شد

دوتا پیرمرد لاغر با ریش و موی سفید چشمهای سبز

انقدر موقر و معربون بودن که همگی خوشمون اومد

ما اگر شخصا پیگیر کار ارباب رجوع بشیم ولسمون گزارش ر  میشه و جرمه

اما واسه این دونفر  خودمون کارها رو کردیم 

یه جوری انگاری دل همه هوای پدربزرگشون رو کرده بود


اولین حقوق

من از ۱۶سالگی کار کردم و اولین حقوق تو مشاغل مختلف داشتما اولین حقوق تدریس زبان

اولین ترجمه

اولین پایان نامه

اولین ترم تدریس دانشگاه

حالا اولین حقوق کارمندی

امروز تازه حکم مالیم ثبت شد اما هنوز دست من نرسیده

اما خب گمانم رضایتبخش باشه اب باریکه کارمندی

وقت اذان دلم واس مامان بابام تنگ شده بود یهو دیدم نجف رو نشون داد تلویزیون بذهنم رسید با حقوقم مامان بابا رو بفرستم کربلا به عنوان هدیه واسه تموم اذیت هایی که شدن تا به اینجا برسم

هزینه سفر عراق چقدره؟

دست خط

گمانم روز دانشجو بود که واسش یه متن نوشتم و گفت چقدر دست خطت خوبه افرین

من تعجب کردم اخه همیشه تو مدرسه خط نویسی هام رو میدادم بابا واسم بنویسه

بعد از اون هر نوشتنی رو همسر میداد من بنویسم اگر قرار بود کسی ببینه مثل پشت کارت دعوت و یا پست هدیه در عروسی که رفتیم

روز اول کارم هموارم گفت به به چه دست خط خوبی ادم کیف میکنه میبینتش اما بهت بگم یه مدت اینجا بمونی بخاطر حجم کار دست خطت بد میشه 

فعلا جز در مواقع خستگی تغییری ندیدم اما وای امام از خط همکاران قبلی که گاهی مجبورم دست خطشون رو بخونم

از خط خرچنگ قورباغه دانشجوهامم بدتره

یعنی گاهی یه چیزایی واقعا خوانا نیست

لطفا اگر اثری ازتون به جا میمونه خوش خط و خوانا باشه تا پدربیامرزی واستون بمونه نه لعنت


ویارونه

عنوان رو دارید!!!!

ها ها

منم وقتی درس میخونم دلم چیزای عجیب غریب میخواد واس خوردن

همسرم گویا همینجوره

جمعه که باقلی پلو خواست دیشب گفت کاش لوبیا داشتیم لوبیا پلو میپختی

گفتم  مادرشوهرم بهم لوبیا داده بود 

اینه که الان گوشت و پیاز در حال سرخ شدنه تا بریم یه لوبیا پلو جانانه داشته باشیم ولس نهار

یکی دیگه از حوس های عشقولی هلی دشکن بود

ما نوبر فصل الوچه همون گوجه سبز تهرونیا تو یه ظرف گلی به اسم نمکیار که دلال )نمک سبز شمال( توش می سابیم الوچه ها رو با سنگ ضربه بهش نیزنیم میشکنع اصطلاحا بعد دلار بهش میزنیم و گاهی سیب و خیار هم میریزیم توش بعد اب از لب و لوچه همع اویزون میشه بهش حمله کرده و نابودش میکنیم

حالا او دلش خواسته 

من یه کاسه پلاستیکی با گوشت کوب برداشتم الوچه شکشتم خیار و سیب و پرتقال تابستونه ام پوست گرفتم ریختم توش بنا به سفارش مادر شوهر کمی رب انارم بهش اضافه کردم اوممم

جاتون خالی

من از اداره میام میشینم ببینم او چی دلش میخواد بعد با هم میخوریم

او درس داره پیاده روی هم نمیریم گمانم کلی وزنم بالا رفته باشه

اکتشافات ماه اخیرمونم همش مربوط به غذا بوده کشف رستورانهای خوب

این گوشته فکرر کنم دیرپزه والا من قصه حسین کرد شبستری گفتم هنوز نپخته


خانه داری های یه خانوم کارمند

سلام علیکم

نمیدونم کسی میخونتم یا نه اما من مینویسم

همسرم امتحان داره و ما به زادگاه نرفتیم

او مشغول درس خوندن و من مشغول زندگی

دیروز واس نهار جمعه دوتا گزینه دادم بهش زرشک پلو با مرغ یا باقلی پلو با گوشت؟

گفت شوید باقلی پلو

بعد رفتیم خرید

کلی خرید کردیم تا رسیدیم به سبزی فروشی

زادگاه من حتی شب هم بری بیرون سبزی محلی هست وهس فروش

اما اینجا نیست انگاری و یا شایدم من بلد نیستم هنوز

سبزی فروش ادم باحالی بود 

گفتم من شوید میخوام

گفت یک کیلو؟گفتم یا خدا نه

خیلی کم

گفت چقدر مثلا ما زیر نیم کیلو نمیفروشیم

خلاصه به زور و زحمت ۱۰۰۰ تومن بم شوید داد

گفت باقلی پلو نوش جان

اگر سیزی محلی میخوای صبح بیا از خانوم های محلی بخر

گفتم صبح سر کارم و ازین نعمت محروم

گفت جمعه هام هستن

من تو دلم گفتم جمعه صبح میخوام یه دل سیر بخوابم

شام رفتیم بیرون و دیر وقت اومدیم خونه خوابیدیم 

ساعت یک ربع به هفت گوشی خاک برسرم که توی حال به شارژ بود الارم بیداری داد اومدم خاموشش کردم و فحش دادم بخودم ک۶ چرا ولس جمعه الارم گذاشتم برگشتم سرجام و پتو رو کشیدم رو خودم تازه گرم شدم که دوباره الارم ساعت ۷.۱۵ بود اگر روزهای عادی تا ۷.۱۵ صبحانم تموم نشه دیر میرسم سر کار

یه اه گفتم و رفتم خاموشش کردم

ساعت ۹بیدار شدیم تا ۱۰ صبحانه خوردیم

۱۰ او درسش را کشید جلو و من کمی کتاب خوندم بعد خرید های دیروز رو سر و سامان دادم

حالا اب در حال قل قل کردنه که برنج اب کش کنم و یه غذا پر از عشق تحویل همسر درس خونم بدم

شما نهار چی دارید؟