آرامش
آرامش

آرامش

ویارونه

عنوان رو دارید!!!!

ها ها

منم وقتی درس میخونم دلم چیزای عجیب غریب میخواد واس خوردن

همسرم گویا همینجوره

جمعه که باقلی پلو خواست دیشب گفت کاش لوبیا داشتیم لوبیا پلو میپختی

گفتم  مادرشوهرم بهم لوبیا داده بود 

اینه که الان گوشت و پیاز در حال سرخ شدنه تا بریم یه لوبیا پلو جانانه داشته باشیم ولس نهار

یکی دیگه از حوس های عشقولی هلی دشکن بود

ما نوبر فصل الوچه همون گوجه سبز تهرونیا تو یه ظرف گلی به اسم نمکیار که دلال )نمک سبز شمال( توش می سابیم الوچه ها رو با سنگ ضربه بهش نیزنیم میشکنع اصطلاحا بعد دلار بهش میزنیم و گاهی سیب و خیار هم میریزیم توش بعد اب از لب و لوچه همع اویزون میشه بهش حمله کرده و نابودش میکنیم

حالا او دلش خواسته 

من یه کاسه پلاستیکی با گوشت کوب برداشتم الوچه شکشتم خیار و سیب و پرتقال تابستونه ام پوست گرفتم ریختم توش بنا به سفارش مادر شوهر کمی رب انارم بهش اضافه کردم اوممم

جاتون خالی

من از اداره میام میشینم ببینم او چی دلش میخواد بعد با هم میخوریم

او درس داره پیاده روی هم نمیریم گمانم کلی وزنم بالا رفته باشه

اکتشافات ماه اخیرمونم همش مربوط به غذا بوده کشف رستورانهای خوب

این گوشته فکرر کنم دیرپزه والا من قصه حسین کرد شبستری گفتم هنوز نپخته


نظرات 2 + ارسال نظر
ماهی سه‌شنبه 11 خرداد 1395 ساعت 19:42

گریه گریه گریه
من گشنمههههههههههههههههه

بیا واست درست کنم

اون روی سگ من نوستالژیک دوشنبه 10 خرداد 1395 ساعت 09:35 http://text63.blog.ir

هوووم اووورین خانوم کدبانو.

قوربونت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.