آرامش
آرامش

آرامش

زندگی

نه دیگه زندگی همیشه کنار خوبی هاش سختی هم داره

درست موقعی که همه چیز مرتبه واسه لذت بردن چیزهایی میفهمیم که از اون خوبی ها  قدر دانی کنیم

مبادا یه لحظه از یاد خدا غافل شیم

من تو تموم دعاهام اخرش میگم خدایا ما رو یک لحظه هم به حال خودمون وامگذار

و از بعد از ازدواجم مرتب تر ودایم در حال شکر خدا هستم خدا هم مرتب به من موارد بیشتری برای سپاس نشون میده

واسه یه دختر یکی یکدونه سخته از خانوادش دور باشه

شهری که من هستم با شهر خانوادم ۳ ساعتی فاصله داره

اما خدا رو شکر اقای یار مراقب دل یکی یکدونه هست

واسه یکی یکدونه بیماری والدین و عزیزان فوبیا بوده

اما حالا بزرگ شده

وفتی یهو تو چک اپ سالانه واسه باباش تشخیص کنسر میدن دختره فقط شکر خدا میکنه 

مدام سرچ میکنه راجع به بیماری و درمان اما به بقیه میگه فقط یه جراحی کوچیکه

بابای یکی یکدونه الان پرتو درمانی میشه 

مامانه اما 

مامانه یه زن قدرتمند بوده تمام تصمیم مهم ها به پشتوانه مامانه گرفته میشده

اما مامانه خیلی ضعیف شده 

مامانه وقت نمیکنه زیاد به خودش برسه و یکی یدونه دنبال راه کمک بهشونه

اما خدا رو شکر 

مامانه خیالش از بابت همسر و خانواده همسر دخترش جمعه

خودش اون هفته میگف همکارم گفت ترشی درست کردی به دختر تازه عروست بدی؟گفتم نه خیالم جمعه مادر شوهرش درست کرده واسش تازه به منم داده 

خدا رو شکر

اوه راستی از اولین هام بگم

خیلی پراکنده نوشتم چون ذهنم پراکنده بود

خانواده شوهر رو دعوت کردم  فسنجون با برنج سفید و باقلی پلو و گوشت درست کردم مزه غذاها عالی شد اما برنجم شفته شد

اونا مدام میگفتن عیب نداره اما من خیلی ناراحت بودم

امیدوارم دفعه بعد بهتر بشه

یه شبم دوستم و همسرش رو دعوت کردم مرغ ترش درست کردم و باقلی پلو و گوشت و چبکن استراگانف عالیی شد

کلی کیفور گشتم

اندازه ۲نفر تا ۴ یا ۵ نفر خوب بلدم کارا رو هندل کنم اما خدایی برنج واسه مقدار بیشتر تاحالا نپخته بودم

مامانم با بابتم مشغول بود فقط اون روزش بهم مسج داده بود افرین دخترم میدونم از پسش برمیایی

مثل دختر لوس ها مامانم کنارم نبود کمکم کنه

اما خداییش شوهر جانمان خیلی کمک کرد و میکنه

خدا رو هزار مرتبه شکر