آرامش
آرامش

آرامش

ازدواج.همکار

روزق که واسم اومدن خاستگاری مامان گفت ببین تو میدی سرکار حتما گزینه های بهتری پیدا میشه ها

خندیدم 

امروز یک هفته است که رفتم سر کار 

امروز همکارم گفت هانی احساس میکنم فلان همکار یکم زیادی از وقتی تو اومدی میاد واحد ما و سر صحبت وا میکنه و وقتی کنار من می ایسته به تو نگاه میکنه گمانم نمیدونه متاهلی

کلی خندیدیم و قرار شد وقتی اقای همکار اومد او از شوهرم بپرسه و به همکار بفهمونیم قضیه رو

و دقیقا حس زنانه ما درست بود و همکار مجرد قصد خیر داشت

قدیما مامان دوستم تعریف میکرد بعد از ازدواجش خاستگار داشته ما باورمون نمیشد اما گویا ادم ازدواج میکنه تازه مقبول میشه

اما من به همسرجان وابسته شدم یه تار موش رو هم به صدتا همکار نمیدم گفته باشم

مدیریت ساختمان

بعد از اینکه من تذکر دادم به اهالی دیگه روز و شب ارامی رو میگذرونیم

من بابت روشنایی ساختمان ناراحت بودم که به واحد روبرویی گفتم اونم گفت هفته بعد جلسه ساختموم رو میذاریم و لطفا شما مدیر ساختمون شید

گفتم من وقت ندارم شاید همسرم قبول کنه

طبقه بالای ما یادتونه گفتم انگاری دارن وسایل خونشون رو نابود میکنند؟واقعت همینطوره دو واحد روبرو هم بشدت با هم به مشکل خوردن و قصد ازار هم رو دارن که ترکش هاش به ما میرسه

خدایا به همه ما روان سالم عطا فرما



کارمندی

کارمندی فصل جدیدی از زندگی منه که تازه شروع شده

اون استقلالی که دنبالش بودم رو پیدا کردم خدارو شکر همسر جان خیلی همراهمه

محیط کار خوبه فعلا در حال یادگیری چیزای جدیدم

تو تنهاییم داشتم فکر میکردم وای چقدر سخته دور از مامان و بابامم بعدش مهمون واسم اومد و گفت تو قبلا هم تجربه داری دور از خانه باشی گفتم کی؟گفت دانشجویی

واقعا ادم چقدر زود سختی ها رو فراموش میکنه

گفتم اون موقع هر هفته رفت و امد میکردم خندید گفت الهی بمیرم یکی ندونه فکر میکنه 3 ماهه ندیدی خانواده رو دختر جان تو یه هفته نیست که اومدی و قراره اخر هفته ام بری

کلی خندیدم لذت بردم از استقلالم

حس خوبیه اما خب سختی های خودشم داره

دوشب اول محیط اپارتمان بسیار شلوغ بود شب اول همسایه روبرویی صداش رو انداخت تو سرش و از جلو درش خطاب به همیایه طبقه پایینی داد و هوار راه انداخت و فحش داد.

شب دوم خانوم طبقه بالایی راس 12 شب جیغ و داد راه انداخت ک فحش داد به کسی که جلو در خونش لشغال ریخته

لباس فوض کردم رفتم بالا گفتم بسه دیگه اینجا محل ارامشه یا ازار؟ساعت 10 به بعد کدوم فرهنگی اجازه میده اینجوری تو راه پله حرف بزنید بلند گفت جلو در خونمو به گند کشیدن شما پاسخ گویی؟گفتم نخیر اما شما بابت زیر پا گذاشتن حق ارامش من باید پاسخ گو باشی خانوما برید تو و دیگه صدایی نیاد لطفا

قایله به اینجا ختم نشد پلیس 110 اومد و  از بالا پنجره دیدم ازشون نوشته ای رو خواست امضا کنند خدا رو شکر بعد از اون محیط ارام شده

همسایه بالایی البته احساس میکنم به عمد یکم زیادی سر و صدا تولید میکنه مثلا در اتاقها کوبیده میشه صندلی کشیده و انداخته میشه و ساعتها جاروبرقی روشنه

من یا تلویزیون میبینم یا با همسر میخندیم که دچار یه بچه بازی شدن و وسایلشون رو دارن خراب میکنند

واقعا گاهی رفتارمون بچه گانه میشه

من باید فردا برم سر کار شب خوش


مادر شوهر

امروز رو من باید پیش مادر همسرم تنها میموندن

مادز همسرم 17 سالگی ازدواج کرده فکر نکنم دیپلم هم داشته باشه اما درست مثل مادربزرگم تو یه سری چیزها سوادش زیاده

مثلا اینکه مجبورمون میکنه صبحانه کامل بخوریم.تقریبا 1ساعت قبل از نهار میوه میاره و باز مجبوریم سیب بخوریم

اول که سفره پهن میکنتد فقط سالاد میارن و تقریبا 20 دقیقه همه کنار هم سالاد میخوریم بعد غذا میاد

تقریبا 2ساعت بعد از غذا چای سرو میشه

اینا عادتهای خیلی قشنگ تغذیه ایشونه

................

روز مادر مبارک!

امیدوارم تندرست باشید مهربانو های سرزمینم