آرامش
آرامش

آرامش

کارمندی

کارمندی فصل جدیدی از زندگی منه که تازه شروع شده

اون استقلالی که دنبالش بودم رو پیدا کردم خدارو شکر همسر جان خیلی همراهمه

محیط کار خوبه فعلا در حال یادگیری چیزای جدیدم

تو تنهاییم داشتم فکر میکردم وای چقدر سخته دور از مامان و بابامم بعدش مهمون واسم اومد و گفت تو قبلا هم تجربه داری دور از خانه باشی گفتم کی؟گفت دانشجویی

واقعا ادم چقدر زود سختی ها رو فراموش میکنه

گفتم اون موقع هر هفته رفت و امد میکردم خندید گفت الهی بمیرم یکی ندونه فکر میکنه 3 ماهه ندیدی خانواده رو دختر جان تو یه هفته نیست که اومدی و قراره اخر هفته ام بری

کلی خندیدم لذت بردم از استقلالم

حس خوبیه اما خب سختی های خودشم داره

دوشب اول محیط اپارتمان بسیار شلوغ بود شب اول همسایه روبرویی صداش رو انداخت تو سرش و از جلو درش خطاب به همیایه طبقه پایینی داد و هوار راه انداخت و فحش داد.

شب دوم خانوم طبقه بالایی راس 12 شب جیغ و داد راه انداخت ک فحش داد به کسی که جلو در خونش لشغال ریخته

لباس فوض کردم رفتم بالا گفتم بسه دیگه اینجا محل ارامشه یا ازار؟ساعت 10 به بعد کدوم فرهنگی اجازه میده اینجوری تو راه پله حرف بزنید بلند گفت جلو در خونمو به گند کشیدن شما پاسخ گویی؟گفتم نخیر اما شما بابت زیر پا گذاشتن حق ارامش من باید پاسخ گو باشی خانوما برید تو و دیگه صدایی نیاد لطفا

قایله به اینجا ختم نشد پلیس 110 اومد و  از بالا پنجره دیدم ازشون نوشته ای رو خواست امضا کنند خدا رو شکر بعد از اون محیط ارام شده

همسایه بالایی البته احساس میکنم به عمد یکم زیادی سر و صدا تولید میکنه مثلا در اتاقها کوبیده میشه صندلی کشیده و انداخته میشه و ساعتها جاروبرقی روشنه

من یا تلویزیون میبینم یا با همسر میخندیم که دچار یه بچه بازی شدن و وسایلشون رو دارن خراب میکنند

واقعا گاهی رفتارمون بچه گانه میشه

من باید فردا برم سر کار شب خوش


نظرات 2 + ارسال نظر
آنا جمعه 3 اردیبهشت 1395 ساعت 12:54 http://aamiin.blogsky.com

پناه بر خدا. جدا خدا بهتون صبر بده. زندگی در آپارتمان خیلی سخت است.

از اون شب ارامش برقرار شده

Lady سه‌شنبه 24 فروردین 1395 ساعت 00:03 http://writtenbylady.blogsky.com

چه وحشت ناکه اپارتمان نشینی اصلا دوست ندارم ..یعنی هیچ وقت جرات ندارم تو جای باشم که سروصداس حالا خوبه تو جرات داشتی یه چیزی به خانومه گفتی که سروصدا نکنه من همینقدرشم میترسم اخه ادمایی که صداشونو میندازم تو گلوشون و رعاست نمیکننممکنه از رو عصبانیت حرفای زشتی به ادم بزنن و من واسه همینه که اگه برام همچین شرایطی پیش بیاد هیچی نمیگم ولی خوب کاری کردی گفتی .بقیه همسایه هارو هم نجات دادی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.