آرامش
آرامش

آرامش

مرغ سفید

داشتم از رو پل تند میامدم دی م یه خانومی وایستاد با دقت تو اب رو نگاه کرد

پر از مرغ دریایی بود

یه مرغ دریایی کلی خلاف جهت اب 

پرواز کرد بعد رو اب نشست و اب هولش داد به سمت پایین یه جور سرسره بازی 

یادش بخیر برعکس از سرسره بالا میرفتم بعد ویژ سر میخوردم حس اون مرغ رو درک کردم

...

روزها میگذرن

خدا رو شکر

صبورتر شدم

امروز اومدم برنامه مشعد بزارم بازم برنامه پروازها به برنامه ما نمیخوره

برا عید مامان اینا برنامه جنوب دارن من گفتم مام میایم

حالا دیشب اقای یار میگه بابا و دا اشش مغازه دست ننهان شاید نتونیم بریم

و گفت من برم با مامان اینا

کاش بابا مامانش درک کنن 

نظرات 2 + ارسال نظر
فاطمه سه‌شنبه 11 اسفند 1394 ساعت 21:45

اوووم، پس یک سفر رویایی دارید.

فاطمه دوشنبه 10 اسفند 1394 ساعت 21:44

عید تنها؟ اون هم اولین عید؟

دقیقا از همینش بدم اومد
اما احتمالا اتفاقهای خوبی در راهه
امشب کارتی تو کیفم پیدا کردم واس اخرین اقامت تو یه هتل خوب که 2شب اقامت رایگان بهمون داده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.