آرامش
آرامش

آرامش

i set fire to the rain

وقتی تصمیمت رو میگیری  نشونه میبینی

البته بگم من تو راه اشتباهم نشونه زیاد دیدم

اما حسم کلا مثبته 

همه چیز بوی خوب میده

بوی نو شدن بوی آغاز

************************************

خیلی خوبه وقتی سرما خوردی گوشه اتاق کنار شوفاژ  داری درس میخونی یکی اصرار کنه که بری بیرون

و بگه میخوام خوب شی

دماغی که تا قبلش فر فر میکرد با خوردن باد خنک تو صورتت خیلی راحت و خوب کار کنه انگار نه انگار سرما داری

***************************************

دارم ادل گوش  میدم میپرسه چیکار میکنی و براش ادل میفرستم شروع میکنه خوندن

درک من ززیاد سخت نیست اما جز اشتراکات تمام کسانی که درکم میکنند اینه که زبانشون خوبه

حتی بهترین دوستم پا به پای من لیریکس اهنگا رو از نت در میاورد و حفظ میکرد با وجود اینکه از یادگیری زبان خوشش نمیامد و واسه همین شد بهترین دوست

*************************************

من تو زندگیم یه آقای یار دارم که خیلی ماهه

وقتی جدا جدا میریم خرید لباسامون ست میشه با هم بدون گفت و گو

بعد ذوق میکنیم و عکس میگیریم

بعد مامانم  چشم غره میره و میخنده   میگه ای ای ای لباساتونم ست!!

****************************************

درس و کار و زندگی رو تعطیل کردیم رفتیم آزمایش و کلاس

و اون روز روزی بود که ما خیلی به هم نزدیک تر شدیم

چقدر افتخار کردم ازینکه آقای یار یارمه

****************************************

میگن سن ازدواج تو قشر تحصیلکرده بالا رفته

رفتیم آقای کارشناس اسممون رو بنویسه تو دفترش

پرسید عروس چند سالته؟گفتم 25 گفت مدرک؟گفتم کارشناسی ارشد

نوشت کارشناسی

اعراض کردم آقا کارشناس ارشدمااااااااا

گفت نه تو نمیدونی از نظر علوم پزشکی 25 ساله کارشناسی باید باشه

کلی خندیدیم به آقای یار گفتم ببین بعد تو اصرار داری دکترا بگیرم

******************************************

واکسن کزاز دیفتیری یاد آورش 10 سال یک باره  اولین بارشم اول دبیرستان تو مدارس به دخترا تزریق میششه

جای تاسف داشت واسم که از 30 زوجی که اون روز با ما تو کلاس بودن شاید 5تا عروس اونجا بهشون واکسن تزریق شد میدونید چرا؟

چون اکثرشون  15 ساله بودن

اونجا کاملا مشهود بود  خیلی ازون دخترای کم سن توانایی مدیریت بحران ندارند 

اونجا من با وجود اینکه کلی اطلاعات داشتم و تو دانشگاهم تنطیم خانواده پاس کرده بودم  کلی گوش دادم و خیلیا بازی گوشی میکردن

***********************************************

خیلی وقت بود اینا رو میخواستم بنویسم اما میترسیدم از اعلامش

چون راهش پر از فراز و نشیب بود

یک روز فکر میکردم خوبه که اقای یار هست یک روز دوست نداشتم باشه

اما خیلی وقته  دلم میخواد باشه

واسه این اومدم گفتمش


نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 29 مهر 1394 ساعت 13:59 http://madrak92.blogfa.com

هانی جونم تبریک صمیمانه من را بپذیر !!!
امیدوارم لحظه لحظه زندگیتون مملو از عشق و شیرینی باشه

مرسی مشاورالدوله جونم
الهی آمین

مریم شنبه 25 مهر 1394 ساعت 19:44 http://40years.blogsky.com

تبریک می گم بهتون ، امیدوارم خانه ای بسازید از عشق و محبت و روشن از نور خداوند .
بهترین رویاهای دنیا حقیقت دائمی لحظه هاتان باد .

سپاسگزارم دوست مهربونم
انشالله لحظه ای خداوند مارو به حال خودمون نذاره
دلمون گرم باشه تو آغوشش

fateme شنبه 25 مهر 1394 ساعت 16:42 http://kolbeyetanhayieman.blogsky.com

ایشالا سال تا سال کنار آقای یارت خوب و خوش زندگی کنید اونم با عشق

انشالله
سپاس گزارم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.