آرامش
آرامش

آرامش

دکترانه،مادر دختری

این روزا با مامان که بیرون میریم و میایم زیاد این حرف رو از ادمهایی که می بینیم تو راه میشنویم که مثلا دوستی میبینه مارو میگه مادرو دختری کیف میکنیداااااااا

حالا مثلا من و مامان با هم داریم میریم دکتر

یا مثلا داریم از آزمایشگاه بر میگردیم

اینجاست که میگن ظاهر زندگی مردم رو با باطن زندگی خودت  مقایسه نکن

امروز مامان خیلی حالش بد بود من گفتم بریم اورژانس بابا گفت نه بریم پیش متخصص داخلی که دکتر مامانه

دیگه اول زنگ زدیم منشی گفت اصلا وقت ندارم

بابا تسلیم نشد گفت مگه میشه وقت نباشه بین مریضی چیزی

رفتیم 

مطب خالی بود

خانومه گفت امروز 3تا مریض کنسلی داشتیم

بشینید میفرستم داخل

خدا رو شکر یک اسپاسم شدیده اما هیچ چیزی جز اسپاسم نیست

خیلی نگران بودم چون با درد دست چپ و قلب بود

تو مطب دکترم مثل تاکسی و مترو یکی از جاهای جالبه واسه من

چون سعی میکنم لذت ببرم جای غر غر و خسته شدن

یک خانوم با یک دختر و پسر جوان آمده بودن

من گمان میکردم پسر ه خانوم و عروسش همراهشن

چون پسر همه جا اول بود و حرف حرف او بود

اما خیلی بی ادب و غر غرو بود

با منشی کل کل داشت و نمیخواست پول نوار قب رو بده

مادر  خانومه (بعد فهمیدم اون آقا داماده) اومد از منشی عذر خواهی که ببخشید دامادم مواد مصرف میکنه خلقش تنگه

دختره هم موش شده بود

خدایا دلم درد گرفت ترسیدم گفتم حتما امشب کلی هم کتک میخوره

مریض بعدی ام باز یک خانوم با دختر و پسر جوانی بودن

مرد جوان خیلی ارام و با شخصیت دست بیمار رو گرفت و نشوندش خانومه جوان کارهای پذیرش رو انجام داد و نشون میدادن خانواده متین و معقولی هستند که مراقب مادر دختر خانوم بودن

خدایا ازین آرامشا به زندگی همه بده

ا*******مشب شبه عرفه است تا میتونید دعا کنید

فردام که کلی اعمال داره زیر آسمون خدا 

اگر یادتون بود یه اسمی هم از من ببرید

التماس دعا


نظرات 4 + ارسال نظر
مامان باران پنج‌شنبه 2 مهر 1394 ساعت 11:44

عیدت مبارک خواهر بزرگه

مرسی عزیزم

مریم چهارشنبه 1 مهر 1394 ساعت 21:19 http://40years.blogsky.com

خدا به حق این روزهای عزیز حاجات شما رو روا کنه . بلند بکو آمین .
هر زندگی یه گرهی داره . گره ها واسه اینه که با بز کردن هر کدومشون یه دوره بزرگتر و قوی تر شیم .شمام اگه یادت بود مارو دعا کن .

من به خدا گفتم تمام دوستان مجازی گفته و نگفته حاجت روا بشن
چقدر جملتون رو دوست داشتم گره خوردم قطعا باید بزرگتر بشم

آنا چهارشنبه 1 مهر 1394 ساعت 21:07 http://aamiin.blogsky.com

انشالا همه آرزوهای قشنگت براورده بشن دخترم.

مرسی انا جان

ماریا چهارشنبه 1 مهر 1394 ساعت 07:38

چقدر بزرگ نوشتید اون چند خط آخر رو !! من حتما حتما یادتون میکنم !
شما هم من رو دعا کنید زندگیم شده مثل یه پازل که فقط خدا خودش باید تیکه هاش رو به هم وصل کنه !
التماس دعا

من یک بخش از دعام گفتم تمام دوستان مجازی حاجت روا بشن
انشالله خدا پازل زندگیتونو به بهترین وجه میچینه کنار هم تا کیف کنید
کاش ادرسی میگذاشتید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.