آرامش
آرامش

آرامش

نذری

ادم شکمو  وقت نذری ها که میشه میشینه به ذهنش فشار میاره که چه کسی چه نذری رو کی میداده

بعد یادش میاد سال گذشته همکار باباش روز عاشورا  یه آش رشته خفن براشون آورده بود

بعد ظهر که مامان صداش میکنه واسه نهار میگه نه من دلم فقط آش رشته اقای فلانی رو میخواد

نهار اونا که تمام میشه اون اقا زندگ میزنه خونه اید اش بیارم؟

بعد شکمو جان ذوق میکنه حالا ساعت چنده 1 ظهر

ساعت میشه 2.30 هنوزم خبری نیست

شکمو جان میگه ببین امام حسین من منتظر نذری بودم ها ساعت 3 باید انتی بیوتیک بخورم با شکم خالی ام که نمیشه

زنگ میزنند دینگ دینگ

مامان میگه خب من نمیگم مرغ آمین در راهه همیشه دعاهای خوب کن و چیز کم نخواه؟

از صبح نشستی تمرکز کردی واست آش نذری بیارن

شکمو جان اما خوشحال و مسرور آش رشته اش را میخورد و کیف میکند ازینکه نذری سر وقت میآید

*****

مادر شوهر جان آینده مان زرشک پلو با مرغ به صورت کاملا وی ای پی فرستاد برایمان که انگشتهایمان را خوردیم نیز

از آنجایی که عروس کوچیکه که من باشم انقدر قشنگ از غذاها تعریف میکنم همه کیفور میشن تا حالا دوبار برام زیتون پرورده ام فرستادن

یک مربای انجیر هم دیروز برام آقای نامزد جان آورد که چشمک میزنه هربار از خواب میپرم میرم سراغش

****** 

شکمو جان رو میشناسید